- نجم الدین راوندی (وَ)
نجم الدین محمد بن علی بن سلیمان بن محمد بن احمد بن حسین بن همه مکنی به ابوبکر مؤلف کتاب معروف راحهالصدور، که بین سالهای 550 و 555 هجری قمری در راوند بدنیا آمده است و به سبب قحطی که در سال 570 در اصفهان روی داده خانوادۀ او بفقر دچار شده اند و او ناچار در خدمت خال خود تاج الدین که یکی از علمای اصفهان بوده تحصیل علم و کسب معیشت میکرده است. وی مردی فاضل بود و دانشمند و شاعر نویسنده و هنرمند و خطاط بود و بقول خود او هفتاد گونه خط ضبط کرد، و از نوشتن مصحف و تذهیب و تجلید که بغایت آموخته بوده کسب معیشت میکرد و کتب علمی می خرید و نزد استادان می خواند و از علمای عصر اجازۀ روایت میگرفت. در دورۀ سلطنت طغرل بن ارسلان (573-590) در اصفهان بآسایش روزگار میگذرانید و بعد که خال او زین الدین مجدالاسلام بسمت معلمی طغرل در همدان اختصاص یافت و پادشاه را خواندن آموخت و بخط نوشتن واداشت راوندی هم بهمدان در خدمت خال بود و قرآنی که پادشاه بخط خود نوشت او نیز چون دیگر نقاشان و مذهبان در تکمیل و زرنگاری آن مصحف مشغول بوده است. بعد از انقراض دولت سلاجقه و کشته شدن طغرل و آمدن خوارزمیان راوندی از عراق به بلاد آسیای صغیر مسافرت کرد و در پناه کیخسروبن قلج ارسلان ملقب به غیاث الدین (616-634) که بکیخسرو دوم معروفست جای گرفت و کتاب راحهالصدور را که نام اصلی آن ’اعلام الملوک المسمی براحهالصدور و آیهالسرور’ است بسال 599 هجری قمری آغاز نمود و در سال 603 بپایان رسانید و بنام آن پادشاه کرد. راحهالصدور یکی از بهترین کتب نثر فارسی در سبک نثر فنی است، بیشتر شواهد فارسی این کتاب یا از شاهنامه است یا از خود مؤلف. مضمون کتاب عبارت است از شرح وقایع وتاریخ سلطنت خاندان سلجوقی از ابتدای کار تا انقراض آن سلسله و همچنین شرح حال خود و خاندان خود و اوضاع عراق پس از استیلای خوارزمیان. که بیگمان مأخذ وی سلجوقنامۀ ظهیری بوده است. نجم الدین علاوه بر کسب فضل و دانش و هنر از دو خال فاضل و هنرمند خود تاج الدین احمد بن محمد و زین الدین محمود بن محمدو سایر اساتید از محضر شمس الدین احمد بن منوچهر شصت کله (در حدود سال 580) بهره مند گردید و این استاد برای نجم الدین برنامه و منهجی تعیین نمود که جهت تمرین طبع و پرورش ذوق شاعری مفید میشمرد و عشق کم نظیر اوبشاهنامه و استشهاد از آن در کتاب نیز براهنمایی شمس الدین احمد بن منوچهر حاصل گردیده و شیوایی بیان مؤلف نیز بیگمان مدد قوی از سرچشمۀ بلاغت سحرآسای استاد طوس یافته است. غیر از کتاب راحهالصدور، وی را کتابی بوده است در معرفت اصول خط که خلاصۀ آن را در اواخر کتاب راحهالصدور بعنوان ’فصل فی معرفه اصول الخط من الدائره و النقط’ گنجانیده است. از اشعار اوست قطعۀ زیر که در دوران بیماری در سفر مازندران گفته:
گیتی چه خواهد از من مسکین مستمند
عالم چه جوید از من دلخستۀ نژند
دردا که حلقه گشت جهان پیش چشم من
من مانده در میانۀ این حلقه پای بند
ای دوستان چرا نکند یاد من کسی
گوید محمد از چه سبب گشت مستمند
ای مهتران و یاران ای بی عنایتان
رحمت کنید بر من دلخستۀ نژند
پندم دهند هر کس وگویند صبر کن
بی دل چگونه صبر کنم پس چه سود پند
بسیار صبر کردم و سودم نمیکند
ای دوستان نگویید آخر ز صبر چند.
و همو راست ابیات زیر از قصیده ای که در رثای سلطان طغرل گفته:
دریغ عالم معنی خراب می بینم
دریغ ماه کرم در سحاب می بینم
دریغ چون تو جوانی که زیر خاک شدی
که همچو گنجت تحت التراب می بینم
فتاد در دل آهن ز مرگ تو آتش
ز چشم سنگ، روان گشته آب می بینم
بدست مردمک دیده پر ز خون دو چشم
بیاد روی تو جام شراب می بینم
ز خون دیده دل سنگ لعل می یابم
ز آه دل جگر شب کباب می بینم.
(از مقدمۀ راحهالصدور بقلم آقای بدیع الزمان فروزانفر) (راحهالصدور ص 360 و 373) (سبک شناسی ج 2 ص 405). و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 792 و 920 و 1130، تتمۀ صوان (حاشیۀ ص 151) ، تاریخ سیستان ص 372 و 365 و مزدیسنا ص 272 شود
گیتی چه خواهد از من مسکین مستمند
عالم چه جوید از من دلخستۀ نژند
دردا که حلقه گشت جهان پیش چشم من
من مانده در میانۀ این حلقه پای بند
ای دوستان چرا نکند یاد من کسی
گوید محمد از چه سبب گشت مستمند
ای مهتران و یاران ای بی عنایتان
رحمت کنید بر من دلخستۀ نژند
پندم دهند هر کس وگویند صبر کن
بی دل چگونه صبر کنم پس چه سود پند
بسیار صبر کردم و سودم نمیکند
ای دوستان نگویید آخر ز صبر چند.
و همو راست ابیات زیر از قصیده ای که در رثای سلطان طغرل گفته:
دریغ عالم معنی خراب می بینم
دریغ ماه کرم در سحاب می بینم
دریغ چون تو جوانی که زیر خاک شدی
که همچو گنجت تحت التراب می بینم
فتاد در دل آهن ز مرگ تو آتش
ز چشم سنگ، روان گشته آب می بینم
بدست مردمک دیده پر ز خون دو چشم
بیاد روی تو جام شراب می بینم
ز خون دیده دل سنگ لعل می یابم
ز آه دل جگر شب کباب می بینم.
(از مقدمۀ راحهالصدور بقلم آقای بدیع الزمان فروزانفر) (راحهالصدور ص 360 و 373) (سبک شناسی ج 2 ص 405). و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 3 ص 792 و 920 و 1130، تتمۀ صوان (حاشیۀ ص 151) ، تاریخ سیستان ص 372 و 365 و مزدیسنا ص 272 شود
